|
زندگی
او در حدود سال ۳۰۶ در قم متولد شد. تولدش با آغاز نیابت حسین بن روح سومین نائب خاصامام زمان هم زمان بودهاست.
پدر شیخ صدوق علی بن حسین بن موسی بن بابویه، از فقهای بزرگ شیعه و در زمان امام حسن عسگری و امام زمان میزیسته و مورد احترام آن امامان بودهاست. (هر دو پدر و پسر معروف به ابن بابویه و صدوقین هستند)
درباره تولد شیخ صدوق در کتاب های شیعه آمدهاست که پدر او بعد از گذشت ۵۰ سال از عمرش، دارای فرزند نشده بود. از این رو برای حسین بن روح سومین نائب امام زمان نامه مینویسد و از او تقاضا میکند که درخواست او را به امام زمان برساند. در جواب این نامه، امام زمان برای پدر شیخ صدوق مینویسد: «از خداوند خواستم دو پسر روزیت کند که وجودشان، خیر و برکت باشد.» از این رو وی «متولد به دعای امام زمان» نیز خوانده میشود.
وی از طرف رکن الدوله دیلمی پادشاه ری به آن شهر دعوت شد و در آنجا اقامت گزید و نزدآن پادشاه شیعی و وزیر نامدار و دانشمندش صاحب بن عباد با احترام زیاد می زیست و ریاست روحانی شیعیان عصر به او رسید.وی سپس به شهرهای خراسان، ماوراء النهر،نیشابور،بلخ و بخارا سفر کرد و به منظور حج و زیارت ائمه به حجاز و عراق رفت و در شهرهای کوفه و بغداد دانشمندان از محضرش استفاده کردند و سپس به ایران بازگشت و در سال ۳۸۱ هجری در ری از دنیا رفت. شیخ صدوق ابن بابویه قمی، که یکی از علمای بزرگ شیعه است، به خاطر فشار حکومت در سخت گیری بر شیعیان، زندگی در قم برایش مشکل شد و به طرف یکی از روستاهای بلخ، که ساکنان آن همه شیعه بودند، مهاجرت کرد و شیعیان با گرمی از او استقبال نمودند و از ایشان تقاضای نوشتن کتاب فقهی کردند. ایشان نیز کتاب مهم و معروف خود، من لا یحضره الفقیه، را در این روستا تألیف نمود.
استادان
استادان شیخ صدوق را نمیتوان شمرد، ولی شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی ۲۵۲ تن از آنها را نام بردهاست که گروهی از آنها در زمره مشاهیر بوده و عبارتند از:
- پدرش علی بن بابویه قمی
- محمد بن حسن ولید قمی
- احمد بن علی بن ابراهیم قمی
- علی بن محمد قزوینی
- جعفر بن محمد بن شاذان
- جعفر بن محمد بن قولویه قمی
- علی بن احمد بن مهریار
- ابوالحسن خیوطی
- ابوجعفر محمد بن علی بن اسود
- ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی
- احمد بن زیاد بن جعفر همدانی
شاگردان
از میان مهمترین شاگردان وی میتوان به دانشمند بلند آوازه، محمد بن محمد بن نُعمان معروف به شیخ مفید اشاره كرد که خدمات بسیاری به جهان اسلام ارائه کرد و آثار به جای مانده از وی حکایت از وسعت معلومات او دارد.
- شیخ مفید
- حسین بن عبیدالله غضائری
- برادرش حسین بن علی بن بابویه قمی
- ابوالحسن جعفر بن حسین حسکه قمی (استاد شیخ طوسی)
- ابوجعفر محمد بن احمد بن عباس بن فاخر دوریستی (معاصر شیخ طوسی)
- برادر زاده اش شیخ ثقة الدین حسن بن حسین بن علی بن موسی بن بابویه
- حسن بن محمد قمی (مؤلف تاریخ قم)
- علی بن احمد بن عباس نجاشی (پدر نجاشی)
- سید ابوالبرکات علی بن حسن خوزی حسینی حلی
- ابو القاسم علی بن محمد بن علی خزاز
- ابو زکریا محمد بن سلیمان حمرانی
- احمد بن زیاد بن جعفر همدانی
- هارون بن موسی تلعکبری
- علمالهدی، سید مرتضی
آثار
شیخ طوسی نوشتهاست که شیخ صدوق ۳۰۰ جلد کتاب تألیف کردهاست و نجاشی ۱۹۸ کتاب از وی نام بردهاست. برخی از مهمترین آثارش عبارتاند از:
درگذشت
وی پس از گذشت هفتاد و پنج سال از عمرش، در سال ۳۸۱ دعوت حق را لبیک گفت و در شهر ری دیده از جهان فرو بست و در شهر ری مدفون گردید که بعدها گورستان ابنبابویه در اطراف آن ساخته شد.
سالم ماندن جسد شیخ پس از گذشت بیش از ۸۰۰ سال
آرامگاه شیخ صدوق، درگذر زمان به خاطر حمله مغولان و جنگهای خوارزمشاهیان و تیموریان و همچنین به علت حوادث مختلف چندین مرتبه خراب و ویران شد و سالها در زیر تودههای خاک پنهان گردیده بود بهگونهای که در زمان فتحعلی شاه در سال ۱۲۳۸ روی آن را کشتزار و باغی فراخ به نام «باغ موستوفی» پوشانده بود؛ ولی در آن سال باران زیادی بارید که بر اثر آن، سیل عظیمی آمد و تمام زمینهای کشاورزی و باغهای اطراف شهرری را آب فرا گرفت و بعضی از مناطق را تخریب نمود؛ اطراف مزار شیخ صدوق نیز فروریخت و شکافی ژرف در کنار آن پدید آمد؛ هنگامی که به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، سردابیظاهر شد که آب قسمتی از آن را تخریب کرده بود. در پی این حادثه، واقعهٔ عجیبی نیز اتفاق افتاد که تفصیل این واقعه را بسیاری از بزرگان در کتب خود، مانند:خوانساری در کتاب روضات، تنکابنی در کتاب قصص العلما، مامقانی در کتاب تنقیح المقال، خراسانی در کتاب منتخب التواریخ، قمی در کتاب فوائد الرضویه و رازی در کتاب اختران فروزان ری و همچنین در مقدمه کتب مرحوم صدوق، از جمله کتاب کمال الدین صدوق و مقدمه کتاب خصال صدوق نقل نمودهاند. وقتی که برای بازرسی و جستجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده کردند که تمام اعضای بدنش سالم و تازه به نظر میرسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمیشد، و با صورتی نیکو آرمیده بود! و هنوز اثر حنا بر ناخنهایش مشهود بود، ناخنهای یک دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود، ریشش روی سینهاش ریخته شده بود و بدن چنان سالم و تازه بود که چنین به نظر میآمد تازه از حمام بیرون آمدهاست و فقط رشتههای نخ پوسیده کفن که از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روی خاک ریخته بود! این خبر به سرعت در شهر ری و تهران پیچید تا آنکه به گوش فتحعلی شاه قاجار رسید. وی دستور داد سرداب را نپوشانند تا او شخصاً جسد را ببیند؛ شاه به همراه گروهی از علما و افراد سرشناس و صاحب نفوذ، که در بین ایشان مرحوم حاج آقا محمد آل آقا کرمانشاهی و مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه، حکیم گرانمایه آن روزگار و مرحوم آیتالله ملا محمد رستم آبادی و مرحوم علامه سید محمود مرعشی نجفی (پدر آیتالله مرعشی نجفی) حضور داشتند، برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا کردند و وارد سرداب شدند و پس از سالم یافتن پیکر و تأیید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به بررسی و جستجو نمودند. با جستجو و بررسیهای انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری میشوند که بر روی آن چنین نوشته شدهاست:
(به عربی: هذا المرقد العالم الكامل المحدث، ثقة المحدثين، صدوق الطايفه، أبو جعفر محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي.)
پس از بررسیهای کامل و پیدا شدن این سنگ نبشته و تأیید علما و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد شیخ صدوق، جای هیچگونه تردیدی باقی نماند، پس دستور داد سرداب را بازسازی کنند، در آن را ببندند، حفره پدید آمده را مرمت کردند و بنایی مناسب بر آن بسازند و به بهترین وجه تزیین و آینهکاری نمایند.
مرحوم آیتالله مرعشی نجفی کلامی را نیز در اینباره چنین بیان میدارند که:
مرحوم پدرم، علامه سید محمد مرعشی نجفی میفرمودند: «من دست آن بزرگوار را بوسیدم و دیدم که تقریبا پس از نهصد سال که از مرگ و دفن شیخ صدوق میگذرد، دست ایشان، بسیار نرم و لطیف بود.»
منابع : ویکی پدیا
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها:
شیخ صدوق,